دل نوشته ها

مرورگذشته هاواندیشیدن به فرداها

دل نوشته ها

مرورگذشته هاواندیشیدن به فرداها

اشتباه

((حاجی به ارواح خاک بابام برای اولین بارتوزندگیم چنین اشتباهی کردم ازاون شب به بعدچندباربابام اومدبه خوابم چندباراومدم بهت بگم ولی نتونستم شرمنده ام بخدا))


این متن SMS یه نفره که سامسونتم رااشتباهی برد.

البته پدربیامرزاخیراچندتاازوسایل مهم داخل کیف روبرام فرستاد.

نپرسین کی بودکه نمی گم .

شرمندگی!!!

مادرجان شرمنده ام - ببخشیدپسرم- باعث زحمت شما شدم - نفهمیدم چطورشدخوردم زمین انگاردستم شکسته   چیزی نیست می تونم تحمل کنم به خودت زحمت نده انشاءالله می ریم ایران پیش دکترگچ می گیره ...................

تقریبا60-70سال سن داشت حرفاش که سرشارازمحبت ومهربونی بودمثل تیری به قلبم می نشست وخودم راپیش اوخیلی حقیرمی دیدم وقتی که دستش راباپارچه ای به گردنش آویزان کردم صدای برخورداستخوانهای شکسته بازویش گواه صبروتحمل زیادش بود.

گاهی زیرلب زمزمه ای می کرد:ازخداخواسته بودم وقتی رسیدم کربلا((بمیرم))

خدایا..................................................................................................................................................................

یادایامی

  حدودسالهای ۱۳۶۰-۱۳۵۹درگرماگرم ایام دفاع مقدس همراه جمعی ازدوستان (شهیدان ناصرعظیمی-ناصرامانی - حمیدقاسمی ........)به مرخصی می آمدیم

وقتی که شیرازرسیدم بلیط اتوبوس تهیه کرده وبه سمت شهرمان گراش عازم شدیم .

آن وقت ها اتوبوس ویژه هنوزنبود.

 قسمتی ازراه راپیموده بودیم که من ازروی صندلی اتوبوس بلندشدم وباصدای بلنداعلام کردم :

برادرا-خواهرا-توجه کنند-سیدحسن (زیارتی)نوحه می خونه همه سینه می زنیم

سیدنوحه خوندوهمه سینه زدندبعضی هاهم گریه می کردن


۱- آیاالان ودرموقعیت کنونی می توان چنین کاری کرد؟

۲- سایرمسافران اتوبوس چه عکس العملی خواهندداشت؟

۳- چرا؟



سرآغاز

باسلام


خدایاکمکم کن تادرشروع هرآغازبه پایانی مناسب برسم